ایران با نام رسمی جمهوری اسلامی ایران کشوری در آسیای غربی است. این کشور با ۱٬۶۴۸٬۱۹۵ کیلومتر مربع پهناوری، دومین کشور بزرگ خاورمیانه است. ایران از شمال غرب با ارمنستان و آذربایجان، از شمال با دریای خزر، از شمال شرق با ترکمنستان، از شرق با افغانستان و پاکستان، از جنوب با خلیج فارس و دریای عمان و در غرب با عراق و ترکیه هممرز است. این کشور خاورمیانهای، جایگاه استراتژیکی در منطقهٔ خلیج فارس دارد و تنگهٔ هرمز در جنوب آن، مسیری حیاتی برای انتقال نفت خام است. جمعیت کل استانهای ایران از ۸۳٫۵ میلیون تن میگذرد و تهران، پایتخت و پرجمعیتترین شهر این کشور است. ایران، جامعهای با قومیت و فرهنگهای گوناگون دارد و گروه قومی و فرهنگی غالب این کشور، برآمده از فارسیزبانان آن است. در کنار آنان، قومیتهای دیگری، همانند اقوام پرجمعیت آذری و کُرد وجود دارند. قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، اسلام شیعه را دین رسمی ایران اعلام کردهاست و اکثریت مردم این کشور، پیروان همین مذهب هستند. زبان رسمی این کشور نیز فارسی است.
جمهوری اسلامی ایران
ایران
پرچم
نشان ملی
شعار: «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی»[۱]
سرود: سرود جمهوری اسلامی ایران (مهر خاوران)
پایتخت
و بزرگترین شهر
تهران
۳۵°۴۱′ شمالی ۵۱°۲۵′ شرقی
زبان(های) رسمیفارسی
زبان(های) رایج
فهرست زبانها
۵۳٪ فارسی (زبان رسمی)
۱۸٪ ترکی آذربایجانی و زبانهای ترکی
۱۰٪ کردی
۷٪ گیلکی و مازندرانی
۶٪ لری
۲٪ بلوچی
۲٪ عربی
۲٪ دیگر زبانها (شامل ارمنی، آسوری، گرجی، لکی، سمنانی، تالشی و تاتی)[۲]
گروههای قومی
فهرست گروههای قومی
۶۱٪ فارسیزبانان
۱۶٪ آذریها
۱۰٪ کردها
۶٪ لرها
۲٪ بلوچها
۲٪ عربها
۲٪ ترکمنها و دیگر مردم ترک
۱٪ دیگر گروههای قومی[۲]
دین(ها)اسلام (رسمی)
دین در ایران را ببینید.
نام(های) اهلیت
ایرانی[۳]
حکومتجمهوری اسلامی ریاستی متمرکز
• رهبر
سید علی خامنهای
• رئیسجمهور
سید ابراهیم رئیسی
• معاون اول رئیسجمهور
محمد مخبر
• رئیس مجلس
محمدباقر قالیباف
• رئیس قوه قضائیه
غلامحسین محسنی اژهای
• دبیر شورای نگهبان
احمد جنتی
قوه مقننه
• مجلس اعلا
شورای نگهبان
• مجلس سفلا
مجلس شورای اسلامی
چکیدهٔ بنیانگذاری
• پادشاهی ماد
حدود ۶۷۸ پ. م
• شاهنشاهی هخامنشی
۵۵۰ پ. م
• شاهنشاهی اشکانی
۲۴۷ پ. م
• شاهنشاهی ساسانی
۲۲۴ م
• دودمان صفویان
۸۸۰
• انقلاب مشروطه
۱۲۸۵
• دودمان پهلوی
۲۴ آذر ۱۳۰۴
• انقلاب ۱۳۵۷
۱۷ دی ۱۳۵۶ – ۲۲ بهمن ۱۳۵۷
• قانون اساسی کنونی
۱۲ آذر ۱۳۵۸
• آخرین اصلاح
۶ مرداد ۱۳۶۸
مساحت
• کل
۱٬۶۴۸٬۱۹۵ کیلومترمربع (۶۳۶۳۷۲مایلمربع
) (۱۸ام)
• آبها (٪)
۷٫۰۷
جمعیت
• برآورد سال ۱۳۹۹
۸۳٬۵۶۰٬۱۶۲[۴] (۱۷ام)
• تراکم
۵۰ /به ازای هر کیلومترمربع (۱۲۹٫۵ /مایلمربع) (۱۲۶)
تولید ناخالص داخلی (GDP) برابری قدرت خرید (PPP)برآورد ۲۰۱۹
• کل
▼ $۱٫۰۰۷ تریلیون[۵] (۱۸)
• سرانه
▼ $۱۷٫۶۶۲[۵] (۶۶)
تولید ناخالص داخلی (GPD) (اسمی)برآورد ۲۰۱۹
• کل
▲ $۴۵۸٫۵۰۰ میلیارد[۵] (۲۵)
• سرانه
▲ $۵٫۵۰۶[۵] (۹۵)
شاخص جینی (۲۰۱۶) ۴۰٫۰[۶]
شاخص توسعه انسانی (۲۰۱۸)▼ ۰٫۷۹۷[۷]
۶۵
واحد پولریال ایران (IRR)
منطقه زمانییوتیسی+۳:۳۰ (IRST)
• تابستان (ساعت تابستانی)
یوتیسی+۴:۳۰ (IRDT)
گاهشماریهجری خورشیدی
جهت رانندگیراست
پیششماره تلفنی+۹۸
کد ایزو ۳۱۶۶IR
دامنه سطحبالا
.ir
. ایران
سرزمین ایران، میزبان تمدنهای کهنی چون ایلام و جیرفت بودهاست. نخستینبار در سدهٔ هفتم پیش از میلاد، در دوران پادشاهی ماد بود که بخشهای قابل توجهی از فلات ایران یکپارچه شد. در سدهٔ ششم پ. م، شاهنشاهی هخامنشی توسط کوروش بزرگ بنیان نهاده شد تا ایران یکی از بزرگترین امپراتوریهای تاریخ را تشکیل دهد. در سدهٔ چهارم پ. م، اسکندر مقدونی این امپراتوری را پایان داد و ایران به بخشی از ممالک هلنیستی تبدیل شد. پدیداری شاهنشاهی اشکانی در سدهٔ سوم پ. م، بار دیگر این کشور را تحت فرمان یک شاهنشاهی ایرانی قرار داد. در سدهٔ سوم م، شاهنشاهی ساسانی، یک امپراتوری گستردهٔ دیگر، در ایران به قدرت رسید و برای چهار سده بر سرزمینی پهناور حکومت کرد و مزدیسنا به دین غالب آن، تبدیل شد. ایران در این دوران نیز درگیر جنگهای مستمر و فرساینده با روم بود که به تضعیف کشور انجامید. در میانههای سدهٔ هفتم م، مسلمانان، امپراتوری ساسانی را سرنگون کردند و اسلام را به جای دینهای ایرانی رواج دادند. از دوران خلافت اسلامی تا سدهٔ سیزدهم، فعالیتهای ادبی، علمی و هنری ایرانی بار دیگر به شکوفایی رسید و ایرانیان مشارکتی اثرگذار در شکلگیری دوران طلایی اسلام داشتند. از سدهٔ نهم م، میاندورهٔ ایرانی آغاز شد و نخستین حکومتهای ایرانیتبار پس از اسلام، پدیدار شدند. در سدهٔ دهم م، اقوام ترک به این کشور آمدند و حکومتهایی را تشکیل دادند که بر بخش بزرگی از ایران، حکومت میکردند. از سدهٔ ۱۳ م، حملهٔ مغول به ایران روی داد که به تشکیل ایلخانان انجامید و پس از آن، امپراتوری تیموری پدیدار شد.
با پدیداری صفویان، رونق اقتصادی و پایداری مرزها نمود بیشتری یافت و ایران پس از حدود ۹ سده، تحت یک حکومت مستقل بومی، متحد شد و مذهب آن به شیعه تغییر یافت. پس از سرنگونی صفویان، دودمانهای افشاریان و زندیان به ترتیب بر ایران، فرمان راندند. در دوران قاجاریان، جنگهایی با روسیه انجام شد که سرزمینهای قابل توجهی را از این کشور جدا کرد. در دههٔ ۱۲۸۰، جنبش مشروطهٔ ایران قدرت گرفت و قانون اساسی مشروطه را بر این کشور، حاکم کرد. در سال ۱۳۰۴، شاهنشاهی پهلوی توسط رضاشاه بنیان نهاده شد؛ این دوران با اصلاحات گسترده و ایجاد زیرساخت نوین برای ایران، همراه شد. در دوران محمدرضا پهلوی نیز اصلاحات ادامه یافت و ایران، رشد اقتصادی سریعی را تجربه کرد؛ در این دوران، صنعت نفت ایران، ملی شد. سپس نارضایتیها افزایش یافت تا با انقلاب ۱۳۵۷ به رهبری روحالله خمینی، این کشور، تحت نظام جمهوری اسلامی اداره شود. از سال ۱۳۵۹ تا ۱۳۶۷ نیز این کشور درگیر جنگی گسترده با عراق بود.
ایران کنونی، یک جمهوری اسلامی با بخش قانونگذار است و این نظام ترکیبی، تحت نظر رهبر آن، سید علی خامنهای قرار دارد. ایران از اعضای مؤسس سازمان ملل متحد، سازمان همکاری اقتصادی، سازمان همکاری اسلامی و اوپک است و از قدرتهای منطقهای شمرده میشود. ایران، زیرساخت قابل توجهی در بخشهای خدماتی، صنعتی و کشاورزی دارد که اقتصاد این کشور را توانمند میسازند اما این اقتصاد هنوز بر فروش نفت و گاز متکی است و از فساد مالی رنج میبرد. منابع طبیعی ایران، قابل توجه هستند و در میان اعضای اوپک، ایران سومین دارندهٔ ذخایر بزرگ اثبات شدهٔ نفت است. میراث فرهنگی این کشور، غنی است و فهرست میراث جهانی یونسکو در ایران از ۲۵ مورد تشکیل میشود.
واژهٔ ایران مستقیماً از پارسی میانه سرچشمه میگیرد. نخستینبار در دنبالهٔ نام اردشیر بابکان، بنیانگذار شاهنشاهی ساسانی به نام ایران اشاره شدهاست. در نقش رستم و سکههای اردشیر بابکان، به او با عنوان «اردشیر شاهنشاه آریان (ایران)» اشاره شدهاست.[۸] ایران (پهلوی ساسانی) و آریان (پهلوی اشکانی) هردو برای اشاره به مجموع مردم ایران نیز استفاده میشدند؛ این دو واژه برگرفته از آریا[یادداشت ۱] در زبان نیاایرانی هستند.[۸][۹] بر اساس اسناد تاریخی موجود، ایرانشهر را ساسانیان برای نخستینبار به شکل سیاسی به کار بردند و پیش از آنان، به این کشور با چنین عنوانی اشاره نشدهاست؛ پیش از ساسانیان تنها یک بار، از اصطلاح سرزمینهای غیر آریایی[یادداشت ۲] استفاده شدهاست.[۸] بر اساس اساطیر ایران نیز، نام ایران از نام ایرج، یک شاهزادهٔ افسانهای که توسط برادرانش کشته شد، آمدهاست.[۱۰] در اوستا، منطقهای که نخستین مهد زندگی آریاییها بوده، ایران وئجه نامیده شدهاست که به معنای «سرزمین آریاها» است. همچنین در اوستا واژهٔ ایریا برای اشاره به همین نژاد استفاده شدهاست.[۱۱]
واژههای برگرفته از پارس
به جز واژهٔ ایران، این کشور بیشتر با پارس و واژههای برگرفته از آن، توسط جهان خارج مورد اشاره قرار گرفتهاست. به شکل تاریخی، جهان غرب به این کشور با عنوان Persia اشاره کردهاست که در زبانهای مختلف آنان، به شکل خاصی تلفظ میشود.[۱۲] از مهمترین عوامل گسترش این نام در جهان غرب، نوشتههای مورخان یونانی است که از ایران به عنوان Persís یاد میکردند.[۱۳] پارسه، یکی از این دسته واژهها، دارای معنی «سرزمین پارسیان» است. این موارد، در حالی اند که پارس نام یکی از استانهای ایران باستان نیز بود که امروزه به عنوان استان فارس تعریف شدهاست.[۱۴] این دسته از نامها، در داخل ایران نیز مورد استفاده قرار میگرفتند. در ادبیات فارسی و عربی، با عنوان مملکت فارس به این کشور اشاره شدهاست.[۱۵]
در ۶ دی ۱۳۱۳، در دوران رضاشاه، حکومت ایران به شکل رسمی از کشورهای دیگر خواست که در مکاتبات رسمی، از واژهٔ ایران به جای واژههایی همچون پرشیا، پرس و پرسه استفاده کنند. در این دوران، در اروپا، ایران تنها یک اصطلاح جغرافیایی بود و برای اشاره به این کشور به کار نمیرفت.[۱۱] سعید نفیسی، در دفاع از تغییر نام این کشور به ایران،[یادداشت ۳] ضمن انجام اشاراتی به تاریخ این کشور، اعلام داشت که ایران قدیمیترین نام باستانی و تاریخی این کشور است.[۱۱]
قدیمیترین آثار باستانی کشفشده در ایران، همانند نمونههای کاوش شده در کشفرود و گنج پر در شمال این کشور، گواهیدهندهٔ حضور انسان در ایران از دوران پارینهسنگی زیرین هستند.[۱۶] آثاری از نئاندرتالهای ایران از پارینهسنگی میانی وجود دارد که عمدتاً در منطقهٔ زاگرس، در مکانهایی مانند ورواسی و یافته (از فرهنگ موستری)، پیدا شدهاند.[۱۷][۱۸] در پارینهسنگی پسین، فرهنگهایی چون برادوستی و زرزی در منطقه جان گرفتند. در این دوران، سکونتگاههای زاگرس در فضای باز بودهاند و ابعاد آنها، نظامی سلسلهمراتبی را نشان میدهد.[۱۹]
دوران نوسنگی و مسسنگی در ایران با توجه به سردی، نزدیک به هزار سال طول کشید تا عصر نوسنگی از هلال حاصلخیز به فلات ایران برسد و کشاورزی ممکن شود. سکونتگاههای نوسنگی یافت شده در این کشور، در جاهایی با امکان دیمکاری قرار دارند.[۲۰] از هزارهٔ دهم تا هفتم پیش از میلاد، نخستین جوامع کشاورزی، در منطقهٔ زاگرس در غرب ایران، از جمله چغاگلان، چغابنوت و چغامیش به شکوفایی رسیدند.[۲۱][۲۲][۲۳]
در عصر برنز، مناطق پیرامون دشتهای فلات ایران از میانهٔ هزارهٔ چهارم پیش از میلاد تا اوایل هزارهٔ سوم پیش از میلاد، دستخوش پیدایش مراکز شهری شد که نتیجهٔ گسترش بازرگانی بهویژه در زمینهٔ فلز بود. این فرایند، غالباً شاخهای از پیدایش تمدن در دوران اوروک میانرودان دانسته میشود.[۲۴] در دوران برنز، جمعیت فلات ایران به شکلی قابل توجه افزایش یافت.[۲۵]
پدیداری شوش به عنوان یک شهر کهن، که با تاریخگذاری رادیوکربن تعیین شدهاست، به اوایل سال ۴۳۹۵ پیش از میلاد بازمیگردد.[۲۶] شمار زیادی سایتهای پیش از تاریخ در سراسر فلات ایران وجود دارد که به وجود فرهنگهای باستانی و سکونتگاههای شهری در هزاره چهارم پیش از میلاد گواهی میدهند.[۲۷][۲۸] در دوران برنز، قلمروی ایران کنونی، جایی برای بالندگی تمدنهای گوناگون، از جمله ایلام، جیرفت و زایندهرود بود. ایلام، برجستهترین این تمدنها، در جنوب غربی کشور در کنار بینالنهرین توسعه یافت و تا زمان پدیداری امپراتوریهای ایرانی، وجود خود را ادامه داد. پیدایش نگارش در ایلام با سومر موازی بود و خط میخی ایلامی، از هزارهٔ سوم پیش از میلاد توسعه یافت.[۲۹] از حدود ۳۳۵۰ تا ۲۵۰۰ سال پیش از دوران مشترک نیز، شمال باختری ایران بخشی از تمدن کورا–آراکس بود.[۳۰]
دوران باستان
مقالهٔ اصلی: تاریخ ایران باستان
تا هزاره دوم پیش از میلاد، مردم ایرانی باستان از استپ اوراسیا به آنچه هماکنون ایران خوانده میشود، وارد شدند و به رقابت با ساکنین بومی این منطقه پرداختند.[۳۱] مهاجرت آریاییها به ایران که به دلایلی همچون افزایش جمعیت و تغییرات اقلیمی رخ داد، بسیار مورد بحث بودهاست و هنوز زمان دقیقی برای شروع آن مشخص نشدهاست؛ اما در منابعی پایان این مهاجرت، حدوداً در قرن نهم و هشتم پیش از میلاد در نظر گرفته شدهاست. مهمترین اقوام آریایی که ایران را برای زندگی برگزیدند، پارسها و مادها بودند. این دو، دارای فرهنگی نزدیک به هم بودند و زبان آنان با یکدیگر چندان تفاوتی نداشتهاست. مادها در گروههایی جدا از هم زندگی میکردند و در هنگام نیاز، با یکدیگر متحد میشدند. مادها در غرب و شمال غربی ایران اقامت داشتند و تا پیش از بنیانگذاری دولتشان، مورد حملهٔ اقوام دیگر قرار میگرفتند.[۳۲] از قبایل پرشمار ایرانی که در فلات ایران ساکن شده بودند، نخست این مادها بودند که قدرتی یافتند و پیشرو شدند.[۳۳]
نمونهای از پوشاک سربازان ماد
دیاکو، بنیانگذار و نخستین شاه پادشاهی ماد بود که برای ۵۳ سال حکومت کرد و تاریخ حدودی حکومت وی، از ۷۰۸ تا ۶۵۵ پیش از میلاد در نظر گرفته شدهاست. دیاکو هگمتانه را به عنوان نخستین پایتخت حکومت خود برگزید؛ پس از دیاکو، پسرش، فرورتیش به عنوان شاه برگزیده شد[۳۳] که همان سیاستهای پدرش را دنبال کرد و پس از اتحاد با پارسها، به آشوریها اعلام جنگ کرد تا مردم خود را از پرداخت باج به آنان رها سازد؛ فرورتیش برای ۲۲ سال حکومت
کرد (از ۶۵۵ تا ۶۳۳ پیش از میلاد) و در جنگی با آشوریها شکست خورد و کشته شد.[۳۲] ریشهٔ این درگیریها به مدتها پیش، از اواخر قرن دهم تا قرن هفتم پیش از میلاد بر میگردد؛ مردم و تمدنهای ایرانی در این دوران، تحت سلطهٔ آشوریان که در شمال بینالنهرین اقامت داشتند، بودند.[۳۴] اما در نهایت، هووخشتره، سومین شاه ماد (دوران: ۶۲۵ تا ۵۸۴ پیش از میلاد) یک ارتش ایرانی مسلح و منظم ایجاد کرد تا به سلطهٔ آشوریان بر مردم ایرانی پایان دهد. هووخشتره به همراه ارتش مسلح خود، به دژهای آشوری حمله برد و نینوا، پایتخت دشمن را محاصره کرد؛ در این دوران، بابل متحد هووخشتره بود و نینوا در نهایت به دست نبوپلسر، پادشاه بابل افتاد و ویران گشت. این پایانی بر سلطهٔ آشور بر مردم ایرانی بود.[۳۲][۳۳]
پایان سلطهٔ آشور بر مردم ایرانی، آغازی بر گسترش بیشتر تمدنهای ایرانی بود و پس از پیروزیهای هووخشتره، بخش اعظم آسیای صغیر در اختیار مادها قرار گرفت. هووخشتره برای مدت ۶ سال نیز با پادشاهی لیدیه جنگید که در سال هفتم به دلیل خورشیدگرفتگی جنگ متوقف شد. بابل میان دو طرف جنگ وساطت کرد و هالیس مرز میان دو کشور شد. هووخشتره یک سال پس از این، در ۵۸۴ پیش از میلاد درگذشت.[۳۲] آخرین پادشاه ماد نیز ایشتوویگو بود که شکست از کوروش، شاه انشان را پذیرفت.[۳۳]
پدیداری پادشاهی ماد یکی از نقاط عطف تاریخ ایران بودهاست. این، یک آگاهیرسانی از خیزش آریاییها به سوی قدرت سلسلهای بود که از این پس ادامه یافت و زندگی فرهنگی و سیاسی در فلات ایران و دیگر سرزمینهای تصرفشده توسط ایرانیان را شکل داد.[۳۳]
کوروش بزرگ و شاهنشاهی هخامنشی
مقالههای اصلی: کوروش بزرگ و شاهنشاهی هخامنشی
نقشبرجستههای آپادانا در پارسه که یک واحد از سربازان هخامنشی را نشان میدهد.
در نزدیکی سال ۵۵۰ پیش از میلاد، حکومت مادها با پشتیبانی داخلی توسط کوروش بزرگ فتح شد. شکست ایشتوویگو توسط کوروش، در واقع، گذاری از یک قدرت به قدرتی دیگر بودهاست نه نابودی کامل قدرت شکستخورده. به شکلی دقیقتر، کوروش به عنوان پیشدرآمدی برای اتحاد همهٔ مردم ایران و دیگران زیر پرچم خود، مادها و پارسها را در ارتش خود در هم آمیخت.[۳۳]
پس از آن که کوروش لقب «شاه ماد» را از آن خود کرد، کرزوس، پادشاه لیدیه، برای جنگ آماده شد و از یونانیها و مصریها برای جنگ با کوروش درخواست اتحاد کرد. کوروش در سال ۵۴۶/۵۴۵ پ. م، به همراه ارتش خود وارد سارد شد. سپس مناطق یونانینشین آسیای صغیر نیز بهدست ارتش کوروش فتح شد.[۳۲][۳۳]
یهودیان در نزد کوروش بزرگ، اثر ژان فوکه در سال ۱۴۷۰ میلادی؛ او یهودیان را آزاد کرد و به آنان امکان بازسازی معابدشان را داد.
او بر آسیای میانه نیز چیره گشت؛ از سال ۵۴۵ تا ۵۳۹ پیش از میلاد، کوروش با اقوامی که میان دریای خزر و هند بودند، مبارزه کرد و توانست شهرهای بسیاری همچون بلخ، مرو و سغد را ضمیمهٔ قلمروی شاهنشاهی هخامنشی کند. در سال ۵۳۹ پ. م، کوروش تصمیم به فتح بابل، پایتخت سیاسی و فرهنگی خاور نزدیک باستان، گرفت؛ ترفندهای نظامی معمول برای حمله به بابل کاربردی نبودند و تصمیم گرفته شد که مجرای فرات تغییر یابد و ابزار ویژهای همراه لشکریان فرستاده شد. ارتش کوروش توانست بلشاصر و نیروهایش را شکست دهد و از مجرای فرات وارد بابل شد. در اقدامی قابل توجه، کوروش دستور منع کشتار و غارت را صادر کرد. در این دوره با توجه به مشکلات داخلی بابل، آوازهٔ پارسها زودتر از خودشان رسیده بود و مردم بابل کوروش را نجاتدهندهٔ خود میدانستند. نبونعید آخرین پادشاه امپراتوری بابل نو نیز پس از پذیرش شکست از پارسها، به کرمان فرستاده شد. اقدامات کوروش در فتح بابل، در تاریخ بشریت مهم دانسته میشوند؛ مهربانی وی بر ملل مغلوب متمایز بود. مِهر پادشاه ایرانی در حق یهودیان باعث شد که در تورات به وی اشاره شود. کوروش آداب و دین ایرانیان را به دیگر ملل تحمیل نکرد و در این مقطع، اموال یهودیان را به آنان بازگرداند و گذاشت معبد خود را دوباره بسازند. منشور کوروش که پس از شکستدادن نبونعید و تصرف بابل (حدود ۵۳۹ و ۵۳۸ پ. م) نوشته شدهاست، نشانی است از اینکه کوروش برای مردم این امکان را فراهم کردهاست که در آرامش زندگی کنند.[۳۲][۳۵][۳۳]
کمبوجیه دوم، فرزند ارشد کوروش پس از درگذشت پدرش، در نزدیکی سال ۵۳۰ پ. م تاجگذاری کرد. در سال ۵۲۵ پ. م، پس از عبور از صحرا و شکست ارتشهای مصری، توانست منف، پایتخت مصر را تصرف کند. دیگر شاه هخامنشیان که اقدامات مهمی داشت، داریوش بزرگ است که چهارمین پادشاه هخامنشی شناخته میشود. کسب پیروزی در جنگهایی جهت حفظ قلمرو، افزایش نظارت حکومت مرکزی به ساتراپیها، افزایش عدالت اجتماعی، ایجاد شاهراه شوش و سارد، انجام اصلاحات مالی گسترده و کاهش مالیات و توجه بیشتر به معماری و هنر از اقدامات او بودند. در دوران وی، به قلمروی هخامنشیان افزوده نیز شد. برای مثال، در حدود سال ۵۱۲ پ. م، داریوش به ناحیهٔ پنجاب لشکرکشی کرد، بخش وسیعی از این ناحیه را تصرف کرد و یک ساتراپی جدید تشکیل داد.[۳۲][۳۳]
پیروزیهای هخامنشیان باعث شد گستردگی قلمروی آنان به حدی برسد که به عنوان نخستین حکومت جهانی و بزرگترین امپراتوری جهان تا به آن زمان، شناخته شوند. این امپراتوری در اوج خود، بیش از ۴۴ درصد از جمعیت جهان را اداره میکرد که بالاترین رقم در میان امپراتوریهای تاریخ است.[۳۶][۳۷] دانش و ساختههای آنان نیز برای تاریخ بشریت دارای اهمیت بالایی است. سازههای زیربنایی همانند راه شاهی و چاپارخانه و استفاده از یک زبان رسمی در سرتاسر سرزمینهای امپراتوری به رفاه همگانی و ادارهٔ کشور بسیار کمک کرد.[۳۶] امپراتوری هخامنشیان دارای یک دولت متمرکز با بخشهای اداری، یک ارتش پر جمعیت آموزشدیده، کارمند و خدمات حقوقی بود که الهامبخش تحولات مشابه در امپراتوریهای بعدی شد.[۳۸][۳۹]
هنر هخامنشی نابترین شکل هنر خاورمیانهٔ باستان و اوج آن بودهاست. همچنین دوران هخامنشی نمایندهٔ بالاترین درجهٔ قدرت سیاسی است که ایرانیان در طول تاریخ به آن رسیدهاند. پس از آن، ایرانیان هرگز همان درجهٔ چیرگی را بر مردم آسیای غربی و مناطقی از شمال آفریقا اعمال نکردند.[۳۳]
دوران هلنیستی و پایان هخامنشیان
اسکندر مقدونی در نبرد گرانیک اثر کرنلیس تروست
داریوش سوم، آخرین پادشاه امپراتوری هخامنشی در نقاشی موزائیکی نبرد ایسوس
در نتیجهٔ افزایش کشمکشها در مرزهای غربی امپراتوری هخامنشیان به دلیل شورش ایونیان، جنگهای یونانی-پارسی شعلهور شد و تا نیمهٔ نخست قرن ۵ پیش از میلاد ادامه یافتند. این جنگها با عقبنشینی هخامنشیان از سرزمینهایشان در بالکان و شرق اروپا پایان یافت.[۴۰] داریوش سوم، آخرین پادشاه هخامنشی بود که در ۳۳۶ پ. م به تخت نشست و نیاز شد به تنش تاریخی میان امپراتوری و یونانیها پایان دهد.[۳۲][۳۳]
فیلیپ مقدونی (۳۳۶–۳۸۲ پ. م) ممالک یونانی را یکپارچه ساخت و برای حمله به آناتولی نوسازی کرده بود. پسر فیلیپ، اسکندر مقدونی، یک رهبر نظامی با استعداد زودرس، فراتر از چشمانداز پدرش رفت و در چندین نبرد مهم، هخامنشیان را شکست داد؛ پس از نبردهایی، اینبار در سال ۳۳۱ پ. م، اسکندر به بینالنهرین آمد تا در نزدیکی اربیل بار دیگر با داریوش سوم، در نبرد گوگمل روبرو شود؛ شمار نیروهای هردو طرف بسیار بود و ارتش هخامنشی از واحدهای نظامی جدیدی بهره میبرد. با زخمی شدن داریوش سوم، ارتش وی بینظم شد تا اسکندر پیروز نبرد باشد. سپس بابل، اصطخر و شوش به دست فاتح مقدونی افتاد. همچنین او به سمت پایتخت هخامنشیان، پارسه لشکرکشی کرد و پس از کشتن آریوبرزن و نیروهایش، آنجا را به آتش کشید. داریوش سوم را نیز دو تن از ساتراپها کشتند. پایان رسمی دوران هخامنشیان نیز، پس از نبرد دربند پارس، در سال ۳۳۰ پ. م در نظر گرفته شدهاست.[۳۳][۳۲]
پس از درگذشت ناگهانی اسکندر در سال ۳۲۳ پ. م، با توجه به آنکه جانشین لایقی معرفی نکرد، هرج و مرج بر قلمروی وی چیره گردید؛ تا اینکه در سال ۳۱۲ پ. م، امپراتوری سلوکی هلنیستی به پا خواست و ایران نیز در اختیار آنان قرار گرفت.[۳۲] مهمترین میراث پیروزیهای نظامی و سیاسی اسکندر در زمینهٔ فرهنگی بود؛ تمدن یونانی با او و جانشینانش در سراسر سرزمین هخامنشی گسترش یافت.